حیات و هیاهوی حیات برای چیست؟
از کجا آمده ایم؟
چه باید بکنیم؟
و به کجا باید برویم؟
این سؤالات دغدغه هایی است که انسان به دلیل فطرت و خلقتش با آن ها دست به گریبان است و در کنار آن ها نیازهایی دارد که خواسته و ناخواسته به دنبالش می دود، او در به در به دنبال جایی می گردد که در آن احساس امنیّت، سکینه و آرامش کرده، قلبی مطمئن و نفسی سیر و سیراب داشته باشد.
آیا زندگی به تصور بزرگانی چون کامو یک دور باطل هیچ در هیچ زجر آور و سخت و طاقت فرساست؟
انسان هایی که برای یافتن معنا به توانایی های خود اتکا کرده اند، یا ذهنی پیچیده داشته و سلوک فلسفی را پیش گرفته اند یا با فراغ بال و همّتی بلند قدم در سلوک عرفانی گذاشته اند که البته هیچ یک از این دو قابل تعمیم نیست.
پیمودن یک راه بینهایت در پرتوی عصمت شدنی است: علم و عملی که در آن خطا نبوده باشد؛ لذا با نادانی و جهل انسان شدنی نیست مگر به راهنمایی مربی و معلّمی که فاقد این دو نقص عجیب و شکننده بوده باشد.
همه نظرها (۰)