«حَسْبُنا کتابُ الله» مبنای ایدئولوژیک اتّفاقات بعد از رحلت است. مبنای فکری آنها این بود که صرف بودنِ قانون و احکام، می شود جامعه را بدون وجود ولیّ معصوم اداره کرد؛ دین را بدون وجود و حضور معصوم پیاده کرد!
در این میان آن که به خواسته اش رسید شیطان بود:
گمراه کردن بنده های خدا از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه؛ از صراط مستقیم؛ از صراط ولیّ الله.
جایگزینی غیر معصوم با همه ی اوصاف شنیع و قبیحش به جای وجود مبارک ولیّ معصوم، زندگی را شیطانی می کند و اگر از این نحوه ی زندگی، فقهی بیرون بیاید، سلوک و عرفانی هم بیرون بیاید، همه اش شیطانی است. در واقع اصل و اساس سلوک شیطانی از این جاست.
نیاز فطری انسان به معرفت از یک طرف و شیطنت شیطان صفتان از طرف دیگر.
آنها برای این که بتوانند از مردم سواری بگیرند و بر مسند ولایت دروغینِ شیطانی شان قائم بوده باشند، همان ادّعاهایی را کردند و می کنند که لایق شأن وجود مبارک ولیّ معصوم است:
از این ادّعا که ولایت الهیّه دارند، تا آن جا که نه تنها تجلّی خدای متعالند، بلکه خود خدای متعالند!
سالک این سلوک شیطانی در اثر مواظبت هایی که می کند، حقیقتی را در گستره ی عالم، وجدان می کند و با توجّه به تلقیناتی که به او شده، گمان می کند این حقیقت گسترده که عالم از او پر است، خداست ...
همه نظرها (۰)