اعتقاد به توحیدی که در کلیسا هست عین اعتقادی است که در وحدت وجود است، به همین دلیل است که مبلّغ جدّی مسیحیّت در جوامع مسلمانان، مبلّغین مسیحی بودند. لذا عجیب نیست که عمده ی تاریخ ادبیّات ما و آن قلّه هایش که درباره ی ادبیّات عرفانی است یا همین مثنوی، توسّط بزرگان استعمار و فراماسونرها تألیف، تصحیح و منتشر شده است.

فاسدترین فسادی که در جامعه ی شیعه اتّفاق افتاده، پدید آمدن دین قلّابی بوده اوّلاً به اسم بابیّت، بعد بهائیّت.

در واقع بابیّت و بهائیّت یک حرکت صوفیانه و یک فرقه ی درویشی است که اوّلاً رندهای روسیه و بعد انگلیس وقتی دیدند می توانند از این حرکت استفاده کنند، استفاده کردند و صورت دین به خودش گرفت.

الآن هم همین طور است، در سده ی اخیر مبلّغین این ادبیّات در دانشکده های علوم انسانی ما کسانی بودند که استاد و اصلشان بهایی بوده و همان ها حضرت مولانا را به دهان دیگران انداختند!

آن چه باعث فریب خوردن مردم در تمام این دهه ها و بلکه سده ها بوده این بوده:

این صحبت ها از دهان کسانی شنیده شده که آدم های خوبی بوده اند، لذا باید مواظب بود که آدم خوب را نباید با حرف خوب و درست قاطی کرد؛ در واقع «من قال» را  نباید با «ما قال» قاطی کرد!

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

همه نظرها (۰)

 
هیچ کس هنوز نظری ارسال نکرده

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید