وقتی مقوله ای فریضه می شود که حکمی داشته باشد و واجب باشد شما به آن عمل بکنی. این که [در روایات] از معرفت به عنوان اوجب فرائض و افضل فرائض یاد شده، خود این نشان دهنده ی این است که احکامی وجود دارد.
وجه جمع بین این روایات و آن روایاتی که فرموده اند «معرفت الله صنع خدای متعال است» این است:
اتیان به احکام وظیفه ی ماست، امّا نتیجه ی آن که می تواند معرفت خدای متعال بوده باشد، فضل خدای متعال است.
و فاجعه این جاست که احکام اصول دین گم شده است، لذا فروع دین به جا آورده می شود بدون این که اصلی داشته باشد، ریشه ای داشته باشد و البتّه که درخت بی ریشه، بار و بر نمی دهد. [و این درحالی است که] معرفت اوّل دین است، جان دین است، متن و نهایت دین است، لذا فرموده اند:
«اَلأیمانُ مَعرفةٌ بِالْقَلبِ وَ إقرارٌ باللِّسانِ و عَمَلٌ بِالأرکان.»
دل وقتی آرام می گیرد، باطن آدم وقتی آرامش پیدا می کند که قلب معرفت پیدا بکند و همان را به زبان منعکس بکند و انسان آن را با دست و پایش، با بدنش اجرایی بکند و قیمت انسان هم به همین است. لذا آن کسی که آن حقیقت الهیّه در او بیشتر است؛ ایمانش؛ آرامشش بیشتر است.
همه نظرها (۰)