از دعای شریف «فانّک فی هذه الیلة کل امرٍ حکیمٍ تفرقُ و من تشاء من خلقک ترزقٌ» که از ادعیه ی نیمه ی شعبان است برمی آید که شب نیمه ی شعبان از لیالی قدر است، تقدیر امور در دستگاه الاهیه اولاً از این شب شروع می شود و در شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان مراحل بعدی آن تحقق پیدا می کند؛ «کل امرٍ حکیم» دقیقاً همان تعبیری است که در اوایل سوره ی دخان آمده: «فیها یفرق کل امرٍ حکیم» یعنی در آن شب هر چیزی که برای بودن و جریانش محکوم حکم الاهی است از بقیه امور جدا شده و حد و حدودش معلوم می گردد هم چنین این تعبیر قریب به مضمون سوره قدر می باشد: «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربّهم من کل امرٍ سلام» یعنی در لیلة القدر حد و حدود هر امری که تسلیم امر الاهی است معلوم می گردد که تقدیر امور به معنی تعیین علمی هندسی هر چیزی است.

 در لیله القدر آن حقیقت صادر اوّل و دور از دسترس و صفات خلایق که هیچ تعینی نداشته و هیچ نشانی نمی دهد مگراز خدای متعال و لذا اسم الله اعظم اعظم اعظم اجلّ اکرم خدای متعال است، نزول پیدا کرده و نزول پیدا می کند، و ظرف تحقق آن نیز روح مطهری است که همان روح القدس است که در وجود مبارک صدیقه ی طاهره سلام الله علیها است و صریح تر آن که خود وجود مبارک ایشان است.

اتفاقی که در سحر نیمه ی شعبان می افتد نیز تطبیق می کند با این که خدای متعال وجود مبارک امام زمان علیه السّلام را در این شب نازل فرمودند در لیلة القدر که روح مطهر حضرت صدیقه ی کبری سلام الله علیها بوده باشد.

ظهور حضرت بقیة الله صلوات الله علیه در شهرالله است، روزی که شب آن ظهور سلطنت وجود مبارک ایشان در کائنات بوده و لذا افضل لیالی است و با توجه به این که روز هر شب متعلق به آن است پس آن روز نیز افضل ایام بوده و ماه سعادت آفرین رمضان نیز ظرف و زمانی مناسب برای ظهور مسعود آن حقیقت سعادت آفرین می باشد.

تلقی عمومی از ظهور این است که ظهور به دست خدای متعال است و امام زمان علیه السّلام در آن نقشی ندارند، در حالی که فرایند ظهور نیز اتفاقی است مثل بقیه ی فرایند ها و اموری که در عالم واقع می شود یعنی اگر بقیه ی امور به دست خدای متعال است و بیده ملکوت کل شیء، در این جا هم همین طور است و وجود مبارک یدالله که مقام نورانی ولیّ الله بوده باشند در این جا نیز مصدر امر هستند و همان طور که در بقیه ی موارد ایشان تقدیر می فرمایند و خدای متعال می تواند بداء کند در این مورد نیز همین طور است، لذا؛ اگر گفته شود امر ظهور موکول به اذن و اراده ی خدای متعال است درست است و اگر گفته شود به دست خود امام زمان علیه السّلام است باز هم درست است. حال که امر ظهور موکول به خواست خود آن حضرت می باشد، نخواستن ایشان به چه دلیل است؟ اصل در واقعه ی ظهور که در هر امر دیگری هم اصل است این است که این اتفاق از قِبل ساحت مقدسه ی مبارکه ی مطهره ی حضرت صدیقه ی کبری سلام الله علیها امضاء شود؛ چرا که شرط الّا و لابد برای وقوع هر واقعه ای در عالم رضایت خدای تعالی در آن امر است و این رضایت بر اساس قاعده ی «انّ الله یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضبها» است که اتفاق می افتد. واقعه ظهور نیز مانند واقعه ی غدیر و کربلا و وقایع مشابه آن در فرهنگ شیعه اولاً در مقابله با اشقیا نیست بلکه امتحانی است برای دوستان و شیعیان، لذا این که ما بنشینیم تا ظهور اتفاق بیفتد و بعد ما هم از حاشیه سفره ی پر برکت آن بهره مند شویم درست نیست.

 آن فاجعه ای که در غیبت اتفاق افتاده گرفته شدن معرفت امام زمان علیه السّلام از مردم است لذا؛ معرفت به هر حقیقت دیگری از ناحیه ی ایشان نیز از دست رفته است؛ معرفت افسانه شده، معرفت الله را باید در قصه ها جستجو کرد و از شدّت نایابی دیگر کسی به دنبال نماز با حضور قلب نمی گردد! انجام تمام این امور موکول به یک حقیقت است که یک کلمه بیشتر نیست و چکیده ی تمام دین الاهی و شاه کلید فتح و فرج در عالم است چه در زندگی جمعی چه فردی و آن تقوا است.

 اعمال و عبادات از کسی قبول است که برای توجه داشتن به خدای متعال و ولیّ اش قلبش را دائماً به محنت و تلاش و تکاپو وا می دارد وگرنه صرف انجام عمل کفایت نمی کند. حضور محیطی و اشرافی آن حقیقت الاهیه در بعضی از زمان ها بیش از زمان های دیگر و راحت تر اتفاق می افتد؛ این ایّام را قدر بدانیم و خود را عطر آگین کنیم با توجه و توجه و توجه و با محبّت به ساحت مبارک ایشان و تمنا و تمنا و تمنا.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

همه نظرها (۰)

 
هیچ کس هنوز نظری ارسال نکرده

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید