از هر وقت تا همیشه، به هر گوشه­ ی کربلا که نگاه کنی، اشکت سرازیر می شود؛ «قدت ای عشق بنازم»1؛ شین و شور و شیدایی از آنِ آن یاران، و سوز و اشک و ماتم از آنِ ما؛ خاک سر کوی او شدن از آنِ آنان، و تیمّم به خاک در حرم او از آنِ ما؛ ناز او را خریدن از آنِ آنان، نیاز خود را به درگاه او بردن از آنِ ما؛ همه فدای آن که خدایش فرمود: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم‏» 2 ؛ همه!

خدای متعال دل شیعیان شما را از باقیمانده­ ی گِلِ تنِ مطهّر و مبارک شما خلق فرموده3؛ و چنین است که سر سوزنی از آن عظیم ترین مصیبت برای به زاری کشاندن آنان بس است.

محتـاج جنگ نیسـت اگر قـصد جـان ماست

 

 چون دل از آنِ توست به روضه چه حاجت اسـت4

نام مبارکتان کفایت از بی قراری می کند؛ نام شما و آن شاهزادگان : زینب، عباس، علی اکبر، قاسم، سکینه، رقیّه و آن نازدانه - صلوات الله علیک و علیهم أجمعین - « فما أحلی أسماؤکم »5.

گرچه می گفت که زارت بکشم، می دیدم

 

کـه نـهانـش نـظـری بــا مــن دلـسوختــه بـود6

محتـاج جنـگ نیست اگر قصـد جان ماست

 

چون رخت از آنِ تُست به یغما چه حاجت است6

 

حتّی یاد سوز دل و زبان حال واقعه از زبان شیعیان شما کفایت از پریشانی می کند: لای لای علی اصغر!

آخر ای عزیز زهرا!

ایـن چنین پـرده برانداخته ای یعنی چه؟!

 

مست از خـانه برون تاخته ای یعنی چه؟!

زلف در دسـت صبا، گوش به فرمان رقیب

 

این چنین با همه درباخته ای یعنی چه ؟!

شاه خوبـانـی و منـظـور گـدایان شده ای

 

قدر این مرتبه نشناختـه ای یعـنی چه ؟!

حـافظـا در دل تنـگـت چـو فـرود آیـد یـار؟!

 

خـانه از غیـر نپـرداخـته ای یعنـی چه ؟!6

 

روضه خوانی برای پرداختن دل از غیر و در آمدن به روضه­ ی سیّدالشّهداست - صلوات الله علیه -، و هر گوشه از کربلا روضه است و روضه خوانی است؛ روضه ای به رنگ زبرجد و دل هایی به رنگ یاقوت؛ شفاف و نورانی! آنجا اشقیا تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر را سر بریدند و اسلام را کشتند.7

عزیزانم! امّا شما آن را در خود با نماز حضرت جعفر طیّار که نیابتاً از طرف آن خاتون خدایی باشد، زنده کرده و خودتان را سبز و دلتان را خون کنید! یک بار دیگر به اطراف واقعه نگاه کن:

صلّی الله علیک یا أباعبدالله!

صلّی الله علیک یا أباعبدالله!

صلّی الله علیک یا أباعبدالله!

رسول اکرم صلّی الله علیه و اله فرموده اند که خدای متعال بهشت را از نور امام حسین علیه السّلام خلق فرموده است8؛ پس:

برای بهشتی شدن حسینی باید شد، و آن که حسینی است در بهشت است9، نه فقط آنجا، بلکه هم اینجا . و برای حسینی شدن، محبّت او را باید در خود حاضر داشت. دلی که محبّت سیّدالشّهداء علیه السّلام در او حاضر باشد هم اینجا در بهشت است. دوری و نزدیکی به دیگری به میزان محبّت به اوست10. و گریه نشانه­ ی محبّت است؛ نشانه­ ی جوشش محبّت و سوزش آنست.

«محبّت» فرع بر «معرفت» است11. برای انسان «حسن» و «احسان» فطرتاً دلرباست؛ پس: شناخت حسن، حسین و محسن دلرباست. و مصیبت بر آنان جان گداز.

 

به این دلیل است که برای توجّه به معرفت فطری حسینی و شوراندن محبّت به او، روضه می خوانند؛ ذکر مصائب او را می گویند و گریه می کنند تا حسینی شوند و به روضه­ ی او درآیند.

آن که حسینی شد، به هر جا که امام حسین علیه السّلام درآید او نیز در می آید، خدای متعال به ایشان فرمودند: «وادخُلی جنّتی» به بهشت من درآ ! حبیب، حبیب را جدا از خود نمی خواهد؛ بلکه نزدیک ترین به خود می خواهد و این همان فرمایش رسول الله صلّی الله علیه و اله و نقش نگین است « أحبّ الله من أحبّ حسیناً»12خدای دوست دارد آن که حسین را دوست بدارد.

 

پس عجیب نیست که هدایت و نجات در انحصار اوست : «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النّجاة»13.

بهانه­ ی «شب های دوشنبه» و «روضه آنلاین» این است.

n http://tazkere.org//data_file/1431866045.jpg

 

والحمدلله کما هو اهله و مستحقّه

که «شرف یافت نامم ز نامت حسین»

حسین درگاهی

 

 

 

پی نوشت ها:

  1. مصرعی از غزلواره­ ی دوست دیرینم علی کفافی، که پاره ای از آن را بعد از حدود چهل سال که بعد سرودن برایم خوانده بود، به یاد دارم : قدت ای عشق بنازم / که از آن دورترین بالایی / به هوای تو خطر باید کرد.
  2. الصّافات(37): 107؛ من لا یحضره الفقیه 2: 231
  3. ر.ک. برای نمونه : روضة الواعظین 2: 89
  4. در استقبال و اقتفای حافظ
  5. فقره ای از زیارت جامعه­ ی کبیره
  6. حافظ
  7. ر.ک. به زیارت ناحیه­ ی مقدّسه: مزار کبیر: 505
  8. رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلّم: «...ثمّ فتق نور الحسین فخلق منه الجّنة و الحورالعین فنور الجنّة والحورالعین من نور الحسین، و نورالحسین من نور الله، و الحسین أفضل من الجنّة و الحورالعین ... » بحارالانوار 25: 17، از ریاض الجنان
  9. رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلم: «یا أیّها النّاس، هذا الحسین بن علی فاعرفوه، فوالّذی نفسی بیده إنّه لفی الجنّة و محبّیه فی الجنّة و محبّی محبّیه فی الجنّة» بحارالانوار 43: 262 از امالی شیخ صدوق.« المرء مع من أحب» مصباح الشّریعة: 194
  10. امیرالمومنین علیه السّلام :«أقرب القرب مودّاة القلوب» . شرح غررالحکم 2: 405
  11. «الحبّ فرع المعرفة» مصباح الشّریعة: 119
  12. بحارالانوار 37: 74 از کشف االغمّة و کامل الزّیارات
  13. مدینة المعاجز 2: 327 . و مؤیّد آن فرمایش پیامبر اکرم صلّی الله علیه و اله و سلّم : «... و أمّا الحسین علیه السّلام فإنّه منّی و هو إبنی و ولدی ... و باب نجاة الامّة...» بحارالانوار 28: 39، از امالی شیخ صدوق
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

همه نظرها (۰)

 
هیچ کس هنوز نظری ارسال نکرده

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید